از امتیازات تربیت اسلامى این است که در آن علاوه بر زمینه سازى مناسب در قبل از تولد فرزند و بلکه پیش از ازدواج والدین، تربیت از آغازین لحظه تولد به طور عملى شروع مىشود و آداب و سنن ویژهاى نسبت به نوزادان سفارش شده است که در اینجا به برخى از آنها که در کلمات گوهربار امام باقر(ع) مورد توجه واقع گردید اشاره مىشود.
امام باقر(ع) فرمودند: «شایسته است کام نوزاد با آب فرات بازگردد و در گوشش اقامه گفته شود.»(1)
آن حضرت فرمودند: «هرگاه براى شما فرزندى به دنیا آمد در روزهفتم اگر پسر است گوسفند نر و اگر دختر است گوسفند ماده برایشعقیقه کنید و از گوشت آن به قابله بدهید و در روز هفتم او را نامگذارى کنید.(2) نکته مهم در نامگذارى انتخاب نام نیکو و پرهیز از نامهاى ناخوشایند است. زیرا نام نیکو مایه سرور فرزند و نام ناخوشایند باعث نگرانى و دغدغه خاطر او مىگردد، امام باقر(ع) در سخنان خود برخى از نامهاى نیکو و غیر نیکو را بیان کردهاند. آن حضرت در این زمینه فرمودند: «اصدق الاسماء ما سمى بالعبودیه و افضلها اسماء الانبیاء.»(3) صادقترین نامها، نامهایى است که بندگى خداوند را تداعى نماید و بهترین آنها نامهاى پیامبران است.
در تربیت فرزندان، والدین نخستین نقش را دارا هستند، این نقش و تاثیر در مقاطع گوناگون سنى یکسان و هم اندازه نمىباشد بلکه در مقاطع و مراحلى از تربیت نقش پدر برجسته تر و در مراحل دیگرى نقش مادر تعیین کننده تر است و در یک دیدگاه کلى مىتوان گفت که تا پیش از سن نوجوانى به ویژه در دوران جنینى و شیرخوارگى نقش مستقیم مادر در تربیت فرزند بیشتر از پدر خواهد بود و از دوره نوجوانى به بعد به خصوص در مورد پسران نقش پدران مهمتر است، البته این بدان معنا نیست که نقش پدر در دوران کودکى و نقش مادر در دوران نوجوانى و جوانى ناچیز و کم رنگ باشد بلکه مقصود بیان برجستگى نقش و تاثیر بیشتر هر یک در یک مرحله خاص است. بنابراین یکى از مقاطع مهم مقطع شیرخوارگى است که در آن، مادر نقش مستقیم و اساسى را دارد. در این مقطع شیردادن مهمترین عامل ارتباط نوزاد با مادر است، شیر مادرعلاوه بر نقش مهمى که در تغذیه و بهداشت جسمانى نوزاد دارد عامل ایجاد و انتقال بعضى ویژگیها به فرزند نیز مىباشد و ما به دو نمونه از آنها که در سخنان امام باقر(ع) بیان شده، اشاره مىکنیم: 1- حماقت و کودنى: امام باقر(ع) فرمود: «لا تسترضعوا الحمقاء فان اللبن یعدى و ان الغلام ینزع الى اللبن یعنى الى الظئر فى الرعونه و الحمق.» زنان کودن را دایه فرزندانتان قرار ندهید زیرا از طریق شیر حماقت و کودنى به آنها منتقل مىشود.(4)
2- زیبایى و زشتى: آن حضرت فرمودند: «دایههاى زیبا براى فرزندانتان انتخاب کنید و از دایههاى زشت رو بپرهیزید زیرا چه بسا شیر انتقال دهنده (زشتى و زیبایى) باشد.»(5) نیز در حدیث دیگرى فرمود: «بر شما باد به انتخاب دایههاى نظیف و زیبا، زیرا شیر انتقال دهنده (زیبایى) است.»(6)
محبت از ضرورى ترین نیازهاى عاطفى فرزند در دوران کودکى است و بدون توجه به آن کودک به رشد عاطفى مناسب نایل نمىشود، این نیاز، براى کودک به شکلهاى گوناگون قابل پاسخگویى است که مىتوان به بوسیدن کودک، در آغوش گرفتن، گفتن جملات زیبا و محبتآمیز، خریدن هدیه و اسباب بازى و... اشاره کرد. امام باقر(ع) در فرصتهاى مناسب از طریق در آغوش گرفتن و بیان جملات محبتآمیز، محبت خود را به کودک خردسالش امام صادق(ع) نشان مىدادند و از این طریق به نیاز عاطفى او پاسخ مىگفتند، محمد بن مسلم از اصحاب بزرگ آن حضرت نقل مىکند که من در خدمت امام باقر(ع) بودم؛ در این هنگام فرزند(خردسال-) ش جعفر(ع) وارد شد و بر سراو ذؤابه(7) و در دستش عصایى بود که با آن بازى مىکرد. امام باقر(ع) او را به گرمى در آغوش گرفت و به سینه خود فشرد و خطاب به او فرمود: « پدر و مادرم به فدایت باد (با این چوب) کار لهو انجام مده و بازى مکن، سپس فرمود:«اى محمد، پس از من او امام توست. از او پیروى کن و از دانش او استفاده نما، به خدا سوگند اوهمان صادقى است که رسول خدا(ع) او را توصیف نمود که شیعیان او در دنیا و آخرت پیروزند و دشمنانش در زمان هر پیامبرى ملعونهستند. در(این هنگام) جعفر(ع) خندید و صورتش قرمز گردید، آنگاه امام باقر(ع) به من فرمود: از او سؤال کن، من از او پرسیدم اى پسر رسول خدا، خنده از کدام عضو بدن منشا مىگیرد. جعفر(ع) فرمود: اى محمد، عقل از قلب، اندوه از کبد و نفس از ریه و خنده از طحال منشا مىگیرد. (وقتى این پاسخ را از اوشنیدم) از جایم برخاستم و او را بوسیدم.»(8)
ستایش بجا از فرزند و کارهاى نیک او باعث احساس موفقیت و توانایى و نیز موجب انگیزه قوى براى تکرارکارهاى خوب و رشد بیشتر او مىگردد. به خصوص اگر این تمجید به موقع و درحضور کسانى باشد که آگاهى آنها از رفتار شایسته فرزند براى او مهم باشد. على بن حکم به نقل از طاهر یکى از اصحاب امام باقر(ع) نقل مىکند. من در خدمت امام باقر(ع) نشسته بودم که فرزندش جعفر(ع) وارد شد. امام باقر(ع) در بارهاش فرمود: «او بهترین مخلوقات خداوند است.»(9) در این حدیث ملاحظه مىشود که امام باقر(ع) در نزد صحابى خود فرزندش را که صلاحیت و شایستگى لازم را داشته به بهترین وجه ممکن ستوده است.
نصیحت فرزندان و صحبت کردن با آنها علاوه بر آن که والدین ازطریق آن مىتوانند رهنمودهاى مهم و اساسى را ره توشه زندگى فرزندانشان قرار دهند مىتواند یک نوع زمینه ایجاد ارتباط صمیمى بین والدین و فرزندان را فراهم نماید و از این طریق والدین به خصوص پدر، مىتوانند به فرزند نزدیک شوند و در یک فضاى صمیمى و عاطفى، ضمن آگاهى از مشکلات و خواستههاى فرزندان رهنمودهاى لازم را به آنها ارائه دهند. امام باقر(ع) نیز در فرصتهاى مناسب با فرزندان خود صحبت مىکردند و گاهى به شکل گروهى و عمدتا به شکل فردى به نصحیت آنها مىپرداختند که به نمونههایى از آنها اشاره مىکنیم:
1- اسماعیل بن خالد نقل مىکند که از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: پدرم ابو جعفر(ع) ما (فرزندان) را جمع مىنمود و به ما مىفرمود: اى فرزندان از تعرض نسبت به حقوق دیگران بپرهیزید، بر مشکلات و سختیها صبر پیشه کنید و اگر خویشان شما را به کارى که ضررش براى شما بیش از نفعش باشد دعوت کردند اجابت نکنید.»(10)
2- از جمله سفارشهاى آن حضرت به فرزندش امام صادق(ع) این جملات است: «خداوند سه چیز را در سه چیز دیگر پنهان کرده است، رضایش را در اطاعت مخفى کرد پس هیچ طاعتى را کوچک نشمار، شاید که رضایتش در همان طاعت باشد. خشم و غضبش را در معصیت پنهان نمود پس هیچ نوع معصیتى را کوچک نپندار، شاید که غضبش در همان باشد. و اولیاء خود را در میان بندگانش پنهان کرد، پس احدى از بندگان او را حقیر مدان که شاید همان بنده ولى او باشد.»(11)
3- آن حضرت به فرزندش فرمود:« فرزندم از کسالت و اندوه بپرهیز که این دو کلید هر شرى مىباشند، زیرا اگر سست و تنبل باشى به اداى حق نخواهى پرداخت و اگر محزون و اندوهناک باشى بر حق، صبر پیشه نخواهىکرد.»(12)
4- سفیان ثورى نقل مىکند که امام صادق(ع) را ملاقات کردم و از او خواستم مرا نصحیت کند... آن حضرت فرمود: اى سفیان! پدرم مرا به سه چیز سفارش و از سه چیز برحذر داشت، از جمله آن سفارشات این بود که فرزندم، هر که با رفیق بد همراه شود سالم نمىماند و هر که در محلهاى اتهام برود مورد اتهام قرار مىگیرد و هر که بر زبان خود کنترل نداشته باشد پشیمان مىشود.»(13)
تردیدى نیست که خانواده نقش اساسى در تربیت فرزند دارد و پرورش صحیح فرزندان بدون توجه جدى والدین به این امر مهم و ایجاد فضاى مناسب و آرام براى آن میسر نیست. نا بسامانى خانواده، اختلاف و نزاعهاى والدین، عدم رابطه صمیمى میان اعضاى خانواده به ویژه والدین، فقدان امنیت و آرامش لازم در جامعه کوچک خانواده، تربیت صحیح فرزند را به مخاطره مىاندازد. از این رو در مبحث حسن خلق در روایات، بیش از هر مورد دیگرى در باره خوش رفتارى پدر خانواده با اهلش تاکید شده است و این حاکى از آن است که خوش رفتارى در کانون خانواده اهمیت ویژه دارد و آثار مثبت آن فراتر از خوش رفتارى با افراد دیگر است، زیرا در جامعه کوچک خانواده افراد کاملا با هم در ارتباط هستند و بر یکدیگر تاثیر مىگذارند و چتر آثار مثبت خوش رفتارى و پیامدهاى سوء بد رفتارى بر سر همه اعضاى خانواده پهن مىگردد ودر یک کلام خوش رفتارى در کانون خانواده آثار تربیتى فراوان و بد رفتارى پیامدهاى سوء بىشمار به همراه دارد. امام باقر(ع) در زمینه اهمیت خوش رفتارى در کانون خانواده فرموده است:«... من حسن بره باهله زید فى عمره.»(14) هر کس احساس و ملاطفتش را نسبت به خانوادهاش نیکو گرداند عمرش طولانى مىگردد. در این حدیث شریف تعبیر لطیف و ظریف «من حسن بره» دلالت بر آن دارد که نه تنها احسان و ملاطفت نسبت به خانواده پسندیده و لازم است بلکه مىبایست براى تاثیر بیشتر، این احسان و ملاطفت به نیکویى و بهترین وجه انجام گیرد.
مربیان موفق در جهاد مقدس تربیت بیش از آن که به گفتار دعوت به نیکى کنند با عمل صالح دعوت کردهاند، پیش از آن که سخن بگویند عمل نمودند، پیش از آن که به تربیت دیگران اقدام کنند به اصلاح خویش پرداختند، بنابراین والدین که خود اولین مربیان فرزندان هستند مىبایست با زبان عمل با فرزندانشان سخن بگویند، فرزندان باید در عمل ببینند که والدین به آنچه مىگویند پاى بند هستند و خود عمل مىکنند و گفتارشان با عملشان مطابقت دارد. به نظر مىرسد که اساسىترین عامل تربیتى معصومان علیهمالسلام و در واقع مهمترین راز موفقیتشان در تربیت فرزندان همان تربیت با عمل و پاى بندیشان به آنچه مىگفتند بوده است و این شیوه در سیره تربیتى امام باقر(ع) نیز کاملا آشکار است، فرزندان آن حضرت با دیدن اعمال پدر براى انجام اعمال صالح و رفتار درست الگو مىگرفته و به راز بندگى خداوند دست مىیافتند. در ذیل به ذکر دو نمونه از رفتارهاى آن حضرت اکتفا مىکنیم:
1- امام باقر(ع) و صدقه به فقراء: از فرزند بزرگوار آن حضرت نقل شده است که روزى بر پدرم وارد شدم و مشاهده کردم که در آن روز پدرم هشت هزار دینار به تهى دستان مدینه صدقه دادهاند و اهل خانهاى را که تعداد آنها به یازده نفر مىرسید آزاد کرده است.»(15)
2- اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) نقل کرده است: من پیوسته رختخواب پدرم را پهن مىکردم و منتظر مىماندم تا ایشان به رختخواب بروند و بخوابند، سپس برمىخاستم و به رختخواب خود مىرفتم، شبى آن حضرت تاخیر کردند و من در طلب او به مسجد رفتم، در حالى که مردم خواب بودند، او را در حال سجده دیدم وغیر او کسى در مسجد نبود. من صداى او را مىشنیدم که مىگفت:«سبحانک اللهم انت ربى حقا حقا، سجدت لک یا رب تعبدا و رقا، اللهم ان عملى ضعیف فضاعفه لى، اللهم قنى عذابک یوم تبعثعبادک و تب على انک انت التواب الرحیم.»(16)
تربیت ابعاد مختلفى چون جسمانى، عقلانى، عاطفى، اجتماعى واخلاقى دارد. از مهمترین ابعاد تربیت، تربیت معنوى است که به عقیده ما در تربیت اسلامى، پرورش این بعد غایت همه ابعاد دیگراست. این نوع تربیت که شامل پرورش بعد معنوى انسان و فراهم نمودن زمینه ارتباط انسان با خداوند و در نهایت پرورش انسان براى رسیدن به قرب الهى است. بسیار مورد تاکید ائمه علیهم السلام بوده است و آن بزرگواران در تمام صحنههاى زندگى بیشترین اهمیت را به پرورش این بعد فرزندان مىدادند و براى تحقق آن از شیوههاى خاص بهره مىگرفتند که به نظر مىرسد از مهمترین شیوهها، دو شیوه (ذکر و دعا) است و هر چند دعا نیز یک نوع ذکر تلقى مىشود اما از آنجا که درتربیت معنوى عنصرى کلیدى و مهم است از آن به عنوان یک شیوه جداگانه یاد مىکنیم. امام باقر(ع) در سیره تربیتى خود از این دو شیوه به شکل خاصى بهره جستند.
ذکر که عبارت از توجه قلبى انسان نسبت به خداوند است و گاهى در قالب الفاظ مخصوصى بر زبان جارى مىشود. نقش بسیار مهمى درتربیت بعد معنوى انسان دارد. ابن قداح از امام صادق(ع) نقل کرده که «پدرم (امام باقر-ع-) بسیار یاد خدا مىنمود، همراه او راه مىرفتم او را در حال ذکر مىدیدم با او غذا مىخوردم او را در حال یاد خداوند مىدیدم، با مردم سخن مىگفت و این کار او را از یاد خدا غافل نمىکرد. من مشاهده مىکردم که زبان او مدام در حال گفتن ذکر لا اله الا الله بود. پدرم ما را جمع مىنمود وما را به ذکر و یاد خدا امر مىفرمود و این کار تا طلوع خورشید ادامه داشت، هر کدام از ما که قرائت قرآن آموخته بود به خواندن قرآن و هر کدام که قرآن نیاموخته بود به گفتن ذکر امرمىنمودند.»(17) این حدیث در بردارنده دو نکته مهم است. نخست آن که بر مطابقت گفتار با عمل حضرت دلالت دارد و نشان مىدهد که امام ابتدا خود عمل مىنمودند و از ذکر گفتن غافل نمىشدند و بعد فرزندانشان را به ذکر و یاد خدا امر مىنمودند. نکته دوم آن که نباید فرزندان را به حال خودشان رها کرد بلکه مىبایست ضمن حفظ آزادى حساب شده و منطقى و توجه به استقلال طلبى و آزادی خواهى آنها در فرصتهاى مناسب با ایجاد انگیزه و شوق به طور عملى آنها را به انجام کار نیک مشغول نمود.
از دو حدیث بیان شده معلوم مىشود که آن حضرت فرزندان خود را از طریق دعا به یاد خداوند متوجه مىگردانید و غیر مستقیم به آنها تعلیم مىداد که باید در تنهایى و هنگام مشکلات بر خداوند توکل نمود و تنها از او در خواست کمک نمود.
1- وسایل الشیعه، ج 15، ص 138، ح 2.
2- همان، ص 151، ح 11.
3- همان، ص 124، ح 1.
4- تهذیب الاحکام، ج 8، ص 110، ح 375.
5- الکافى، ج 6، ص 44، ح 12.
6- التهذیب، ج 8، ص 110/ الکافى، ج 6، ص 44، ح 13.
7- الذؤابه، طرف العمامه و السوط ، و فى الحدیث، کان ابى یطول دوائب نعلیهاى اطرافها (مجمع البحرین، ج 2، ص 57) اما در فرهنگهاى عربى به فارسى آن را به «زلف و گیسو» معنا کردهاند.
8- بحارالانوار، ج 47، ص 15، ح 12؛ به نقل از کفایة الاثر، ص321.
9- همان، ص 13، به نقل از ارشاد مفید.
10- حلیة الابرار، ج 2، ص 126.
11- کشف الغمه، ج 2، ص 360؛ سیرة الائمة الاثنى عشر، ج 2، ص230-229.
12- همان، ص 344.
13- الخصال، صدوق، ص 169.
14- تحف العقول، ص 216/ ائمتنا، ج 1، ص 365.
15- بحارالانوار، ج 46، ص 290.
16- حلیةالابرار، ج 2، ص 112.
17- الکافى، ج 2، ص 299/ بحارالانوار، ج 46، ص 8-297/ حلیةالابرار، ج 2، ص 111-110.
18- بحارالانوار، به نقل از الکافى، ج 2، ص 487.
19- حلیة الابرار، ج 2، ص 134.